به وبگاه shokriworkshop خوش آمدید
چنگ نارسینا (کول فرح) - Shokri Workshop
348534
rtl,page-template,page-template-full_width,page-template-full_width-php,page,page-id-348534,page-child,parent-pageid-344452,eltd-cpt-1.0,ajax_fade,page_not_loaded,,moose-ver-1.3.1, vertical_menu_with_scroll,smooth_scroll,side_menu_slide_with_content,width_370,blog_installed,wpb-js-composer js-comp-ver-4.11.2.1,vc_responsive
 

چنگ نارسینا (کول فرح)

سلطان سازهای باستان

چنگ نارسینا (کول فرح)

 

 

خوزستان

استان خوزستان استانی در جنوب‌غربی ایران است، که بر کرانهٔ خلیج فارس قرار دارد و مرکز تولید نفت و گاز ایران به‌شمار می‌آید. مساحت استان خوزستان ۶۴٫۰۵۷ کیلومتر مربع است و با جمعیتی معادل ۴٬۷۱۰٬۵۰۶ نفر (۱۳۹۵)، پنجمین استان پرجمعیت ایران محسوب می‌شود. شهر اهواز، مرکز استان خوزستان است.

از لحاظ تاریخی، خوزستان قدیمی‌ترین منطقهٔ فلات ایران محسوب می‌شود، که پیشینهٔ سکونت انسان در آن به ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح و شکل‌گیری تمدن عیلام در هزارهٔ سوم قبل از میلاد، بازمی‌گردد. خوزستان از شمال به لرستان، از شرق به استان چهارمحال و بختیاری، از شمال‌غربی به ایلام، از جنوب‌شرقی به کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به بوشهر و خلیج فارس و از غرب به کشور عراق محدود می‌شود.

«خوزستان» در دوران باستان، به ویژه در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم می‌شد: بخش‌های شمال و شمال شرقی که انشان (انزان) نام داشت و سرزمینهای باصفا و کوهستان‌ها و جنگل‌های فراوانی را شامل بود و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصل‌خیز و جلگه‌ای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصل‌خیز و جلگه‌ای سرسبز و پرآب بوده که به قاره‌ای کوچک و مستعد می‌مانست. بخش‌های جنوبی که «عیلام» نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و جغرافیای وسیعی را شامل می‌شده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارس امروزی است.

در سال ۵۵۸ پیش از میلاد پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان (فارس) و خوزستان آغاز شد و پایتخت هخامنشیان به شوش منتقل شد.

 

ایذه

ایذه، از شهرهای بختیاری نشین استان خوزستان است و به عنوان پایتخت بختیاری شناخته می‌شود. مرکز شهرستان ایذه در جنوب غرب ایران است که پیشینه تاریخی آن بنابر پژوهش‌های انجام شده و وجود آثار و سنگ‌نبشته‌های باستانی مربوط به دوران عیلامیان می‌باشد. نام قدیمی این شهر مال امیر (مالِمیر) نیز نامیده می‌شود. ایذه همچنین پایتخت حکومت اتابکان لُر بزرگ بوده‌است.

از آثار به دست آمده ایذه از جمله نگاره‌ها و نقش برجسته‌های عیلامی (اولین حجاری‌های ایران باستان قبل از هخامنشیان)، می‌توان نتیجه گرفت که آنجا مرکز مهمی در زمان عیلامی‌ها بوده‌است. این آثار به دو دسته آثار عیلام قدیم و نو تقسیم می‌شود که به شرح زیر می‌باشند: دوره عیلام قدیم: این دوره به سلسله سیمشکی متعلق است که چندین بار توسط حاکم اور نابود گشت. آثار باقی‌مانده از این دوره به شرح ذیل است: الف) نقش برجسته شاهسوار: شاهسوار جایگاهی باستانی در حومه ایذه‌است که در آن آثار باستانی از جمله نقش برجسته‌ای متعلق به دوره عیلام قدیم (قرن ۲۰ ق. م) واقع شده‌است. این نقش برجسته به احتمال زیاد نمایانگر صحنه بارعام یک پادشاه یا ابراز بندگی در مقابل یک خدا است. ب) نقش برجسته خونگ اژدر: این جایگاه به خونگ نوروزی نیز معروف است و در نزدیکی دریاچه میانگران (۱۲ کیلومتری شمال ایذه) واقع شده‌است که نقش برجسته‌های آن مانند شاهسوار حجاری شده‌است. دوره عیلام نو: ایذه در دوره عیلام نو «آیاپیر» نامیده می‌شده‌است و پادشاهان آن به صورت مستقل زیر نظر سوخالماهو وزیر اعظم عیلام حکومت می‌نمودند. حکومت عیلام در این دوران به صورت اتحادیه‌ای بود و متشکل از تعدادی حکومت‌های محلی مستقل اداره می‌شد.

آثار این دوره عبارتند از: کول فره (کول فرح): کول فره برسی دره مانند در کوه‌های اطراف دشت، واقع در ۷ کیلومتری شمال شرقی ایذه‌است که در عصر عیلام نو به عنوان نیایشگاهی باز مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. در این شکاف ۶ نقش برجسته به همراه نوشتارهای عیلامی (میخی) اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در اختیار می‌گذارند. بیشتر این نقش برجسته‌ها مراسم مذهبی یا میهمانی‌های هانی شاه، پسر تاهی هی (تاخی هی) حاکم دست نشانده آیاپیر از طرف شوتروک ناهونته را یادآور می‌نمایند. از نکات جالب توجه این نقش برجسته‌ها می‌توان به آداب و رسوم امور مذهبی عیلام اشاره نمود که در آن کاهنان در حال قربانی کردن حیوانات و نوازندگان در حال نواختن موسیقی و مردم یا بزرگان دارای حالتی خاص (شاید حالت خلسه) در نیایش و حمل خدایان می‌باشند.

روستای کهباد یک (شهید مرادی‌ها): نقش برجسته شهسوار یکی از سنگ نوشته‌های مربوط به دوره عیلامی می‌باشد که در انتهای جاده منتهی به این روستا در دل کوه نقش بسته‌است. قبرستان شهسوار، از گورستانهای باستانی پوشیده از شیرهای سنگی منطقه بختیاری، در این روستا واقع است.

اشکفت سلمان: تنگه‌ای در کوه الهک واقع در جنوب غربی ایذه‌است. در این تنگه چهار نقش برجسته وجود دارد که تمامی آن‌ها به هانی تعلق دارند که بیشتر به خانواده سلطنتی و خدایان اشاره نموده‌است. در این جایگاه باستانی روزگاری نیایشگاه «تاریشا» وجود داشته‌است.

براساس برخی روایات تاریخی، اسکندر پس از ورود به ایران و توقف در همدان به خاطر مرگ هفستیون سردار جوان خود سخت آشفته شد و دستور داد که یالهای اسب و قاطرها را بچینند و کنگره‌های برج و باروها را برافکنند. سپس غیب وی وی از طرف ژوپی تر، هفستیون را نیم خدایی نامید و برای آمرزش وی قربانی طلب کرد. بالاخره اسکندر برای اینکه در جنگ تسلی بیابد، به مملکت کوسی‌ها رفته و پس از مطیع کردن آن‌ها شکار انسان ترتیب داد و امر نمود تفاوتی بین مرد و زن، بزرگ و کوچک نگذاشته و همه را بکشند و این قصابی وحشت‌انگیز را قربانی دفن هفستیون نامید. این حادثه در کوه‌های بختیاری در ایذه اتفاق افتاد.

از این دوران و سپس از دوران پارتی چندین مجسمه و چند نقش برجسته و… باقی مانده‌است. از این زمان به بعد، ایذه مستقل اداره و به نام الیمائید خوانده می‌شد. آثار این دوره عبارتند از: خونگ یارعلی وند: در این جایگاه باستانی که در ۳ کیلومتری خونگ اژدر واقع شده‌است، نقش برجسته‌ای شامل دو فرد الیمایی در یک مراسم آیینی وجود دارد. خونگ کمال وند: این جایگاه باستانی در ۴ کیلومتری شمال خونگ یار علی وند واقع شده و دارای نقش برجسته‌ای به همراه کتیبه‌ای الیمایی است. خونگ اژدر: (۱۴۲ ق. م) درست پشت تخته سنگی که نقش برجسته عیلام قدیم قرار داشت، نقش برجسته‌ای متعلق به زمان پارتی‌ها قرار دارد که مهرداد دوم شاه اشکانی را به همراه افراد بلندپایه الیمایی نشان می‌دهد. قلعه کژدمک: در ارتفاعات خونگ اژدر قلعه‌ای از لاشه سنگ و ساروج و خشت با تاقهای هلالی و سنگی واقع شده که در این ناحیه به «قلعه کژدمک» معروف است. این قلعه احتمالاً در زمان اردشیر ساسانی متروک شده‌است. ایذه در دوره ساسانی نیز از شهرهای آباد و پرجمعیت به‌شمار می‌رفت و آتشکده آن تا زمان هارون الرشید برقرار بوده‌است. از روزگار خلافت عمر بن الخطاب، واژه ایذه عربی شد و آن را ایذج خواندند. اولین رویارویی این مردم استقلال طلب تاریخ ایران با مسلمانان در سال ۱۷ هـ. ق (۶۳۸ م) رخ داد. در این واقعه نعمان بن مقرن مزنی، سردار عرب به خوزستان آمد و پس از گشودن رامهرمز، به ایذه رفت و با شیرویه حکمران آنجا صلح نمود و شهر تسلیم شد. در سال ۲۲ هـ. ق اولین درآمد حاصل از خراج ایذه و رامهرمز به حکومت بصره تخصیص یافت. در سال ۲۹ هـ. ق مردم ایذه در برابر ابوموسی اشعری حاکم بصره سر به شورش برداشتند، ولی کاری از پیش نبردند. شهر ایذه در زمان خلفای عباسی، کرسی ولایت بود و «ایذج الاهواز» خوانده می‌شد، تا با محلی دیگر به همین نام در نزدیکی سمرقند اشتباه نشود. این شهر در سده ۶ هـ. ق، در دوران مغول، مرکز حکومت اتابکان لرستان یا امرای فضلویه بود که از ۵۵۰ هـ. ق توسط ابوطاهر در سرزمین لر بزرگ و بخشی از خوزستان حکومت می‌کردند و برای نخستین بار آنان بودند که ایذه را مالمیر یا مال امیر (ملک امیر) نامیدند. نخستین بار ابن بطوطه در نیمه نخست سده ۸ هـ. ق آن را به صورت مال امیر در سفرنامه خود آورده‌است:

«از تستر (شوشتر) حرکت کردیم. سه روز از کوه‌های بلند راه می‌رفتیم تا به شهر ایذه رسیدیم، ایذه را مال الامیر نیز می‌نامند.»

آثار دوره اتابکان لر بنایی از لاشه سنگ است که در اشکفت سلمان پس از حفاری نمایان شد. پس از برافتادن حکومت اتابکان در ۸۵۷ هـ. ق ایذه رو به خرابی گذارد و ساکنان آن به کوچروی روی آوردند. همچنین آثار دوره ایلخانی و مغول از جایگاه باستانی به نام تاق طویله به صورت بنایی سنگی – گچی با آثار گچبری و کاشی کاری در شهر کنونی ایذه به دست آمده‌است. از دوره صفویه گورستانی با شیرهای سنگی در شاهسوار وجود دارد که البته تا دوره قاجار هم از آن استفاده می‌کردند.

 

کول‌فرح

سنگ‌نگاره‌های کول‌فرح یا سنگ‌نگاره‌های کول‌فره (که با نام کتیبه‌های سنگی کول فر در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است) سنگ‌نگاره‌هایی مربوط به دوره عیلامیان – دوره ساسانیان است که در شهرستان ایذه، روستای کول فرح جای گرفته‌است. این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۱۳۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.

واژگان «کول» به معنی درّه و «فرح» نیز مترادف با شادمانی هستند. کول‌فرح درّه ای سرسبز و مفرّح است که در انتهای دشت ایذه قرار گرفته است. در سمت راست ورودی این دره، در کنار رشته کوهی، دو قطعه سنگ عظیم و نامنظم دیده می‌شود که بر بدنه آنها، نقوش ظریف و زیبایی از شمایل جانوران و صورت انسان هایی در حالت‌های نیایش و احترام دیده می‌شود. در تصویر سنگی این نیایشگاه حدود ۴۰۰ نفر در حال نیایش نقر شده اند. پژوهشگران بر این باورند که این تصاویر در زمرۀ نخستین دیدگاه های  بشر به مقولۀ مذهب و آئین بوده و  نقوشی چون حمل خدایان، آیین قربانی کردن و اجرای موسیقی مذهبی را شامل می شوند.

چنگ نارسینا (کول فرح)

مجموعه آثار باستانی برجای مانده در تنگه‌ کول فرح در شمال شرقی ایذه، شامل شش نقش برجسته متعلق به دوره ایلامیان است که با توجه به سنگ نبشته‌های به جا مانده و بقایایی از محل زندگی آنها مانند گورها، شبکۀ انتقال آب و بقایای محل سکنی و همچنین محل دیدبانی، می‌توان گفت این محل پرستشگاه یکی از خدایان ایلامی به نام «نارسینا» بوده است.

نخستین نقش برجسته کول فرح، مراسم قربانی را نشان می‌دهد و در ارتفاع ۶ متری از دامنه کوه قرار دارد. پهنای صفحه یک متر و هفتاد سانتیمتر دریک متر است. در آن شاه هانی یکی از حاکمان مستقل منطقۀ «آیاپیر »که همزمان با «شوتروک نهونته» دوم پادشاه ایلام در سال ۲۷۰۰ پیش از میلاد بوده در حال قربانی کردن به تصویر در آمده است. در این تصاویر شاه کلاه گردی بر سر دارد و دو نفر او را همراهی می‌کنند که یکی از آنها وزیر شاه است. در برابر شاه سه نوازنده با دو ساز چنگ و یک ساز دف در حرکت هستند. در قسمت پائین نوازندگان، تصویر یک شکارچی و یک بز کوهی نقر شده است. در قسمت زیرین  شکارچی نیز سه کاهن ایستاده‌اند و دو گاو نر و یک بز کوهی را هدایت می‌کنند. پیش از این سه قوچ قربانی شده‌اند که سر آنها از بدن جدا شده است. سنگ نبشته ۲۴ سطری افراد حاضر را با خط ایلامی نام برده است. قسمتی از سنگ نوشته مذکور به این شرح است: «من هانی پسر تاهی هی حاکم آیاپیر هستم. من مجسمه‌ام را در این جا بر پا داشته‌ام پس از آنکه رب‌النوع سراپا مسلح تیروتور خدای منطقه سیل هیته حمایتش را بر من ارزانی کرده بود».

چنگ نارسینا (کول فرح)

 

 

دومین نقش برجسته بر روی تخته سنگی مثلثی قرار دارد و باز هم صحنه مراسم مذهبی قربانی کردن را نشان می‌دهد. فردی در میان صحنه وجود دارد که دستان خود را به حالت نیایش جلوی صورت خود گرفته است. لباس او بر خلاف معمول ایلامیها تا زانوی او است ولی در اکثر موارد مشاهده می‌کنیم که لباس ایلامی ها تاقوزک پا است. در جلوی صورت این شخص صحنه قربانی کردن حجاری شده است و مردی گاو نری را از پشت بر زمین زده است و چند قربانی دیگر نیز روی زمین قرار دارند. در سمت چپ نیز ۴ مرد با احترام دنبال شخصیت وسط صحنه در حال حرکت هستند.

چنگ نارسینا (کول فرح)

 

نقش برجسته دیگری بر روی یک سنگ چهار گوشه بزرگی حجاری شده است. بلندی سنگ دو متر و هشتاد سانت است و در چهار سمت آن تصاویری به چشم می‌خورد. موضوع این طرح حمل مجسمه یکی از خدایان ایلامی بر دوش چهار مرد است و شاه با عده زیادی از همراهان آنها را دنبال می‌کنند. مجسمه این خدا بر روی تختی به صورت ایستاده قرار دارد ودستان خود را به کمر زده و لباسی بلند بر تن دارد. در پشت مجسمه ۶۷ نفر در چهار صف قرار دارند و دو نفر اول در بالا که از قد بلندتری برخوردارند افراد مهمتری هستند. در قسمت غربی سنگ چهار صف دیگر قرار دارد و ۴۹ نفر دیگر دنباله روی صفهای جبهه جنوبی هستند. در جبهه شمالی ۴۵ نفر دنباله روی شخصی هستند که دست بر سینه ایستاده است. در قسمت شرقی هم صحنه قربانی دیده می‌شود و ۳۶ غزال و سه گاو بزرگ به سمت راست در حرکتند. ۷ مرد کوچک دیگر نیز دیده می‌شوند و از آنجا که لخت هستند احتمالاً اسیران جنگی هستند. در گوشه دیگر شمالی ۹ نفر دیگر به سوی شاه می‌روند. سنگ دیگری در شمال سنگ اصلی افتاده است و احتمال می‌رود قربانگاه بوده باشد.

 

چنگ نارسینا (کول فرح)

 

 

چهارمین نقش برجسته کول فرح، بسیار شبیه نقوش حجاری شده در تخت جمشید است و چون از نظر زمانی بسیار قدیمی تر از نقوش تخت جمشید ارزیابی شده، آن را مادر نقوش زیبای درگاههای کاخ صد ستون و پلکان کاخ آپادانا میدانند. در بالای این نقش برجسته، شاه با ردای بلند بر تخت نشسته است و جلوی او یک میز هدایا قرار دارد. پشت سر او نیز سه نفر ایستاده‌اند. دو میز دیگر نیز در جلوی شاه قرار دارد. پایین این تصویر درچهار ردیف افرادی دیده می‌شوند که یک دست خود را به جلو دراز کرده‌اند و دست دیگر را در برابر صورت خود به عنوان احترام گرفته‌اند. در طرفین این نقش افرادی در حال اهدای هدایا هستند.

 

چنگ نارسینا (کول فرح)

 

نقش برجسته شماره پنج یک ایلامی در حال اجرای مراسم مذهبی است. این نقش از نظر طرز قرار گرفتن دستها و فاصله پاها همانند نقش شماره دو کول فرح است. جلوی فرد ایلامی یک آتشدان قرار دارد. در برابر این فرد حیوانات قربانی شده به صورت وارونه حجاری شده‌اند. در این تصاویر شخص کاهن دیده نمی‌شود و شاید در اثر زمان نقش او از بین رفته باشد.

 

چنگ نارسینا (کول فرح)

نقش برجسته شماره شش این نقش برجسته نیز به حمل مجسمه مربوط است و همانند نقش شماره سه است به این ترتیب که چهار نفر مجسمه یکی از خدایان را بر دوش دارند. این چهار نفر کلاه بر سر دارند در حال بلند کردن مجسمه هستند.

 

 

ایلام

ایلام (به فارسی باستان: اووْجه، هووجه (Ūvja) ) نام یک تمدن در منطقه‌ای است که بخش بزرگی در جنوب غربی فلات ایران را در پایان هزارهٔ سوم قبل از میلاد در بر می‌گرفت و در دورهٔ هخامنشیان به منطقه جغرافیایی سوزیانا شوش (Susa) تقلیل یافت. ایلامیان کشورشان را «هَلتَمتی» (Ha(l)tamti/Hatamti) به‌معنی «سرزمین خدا» می‌خواندند، اکدیان بدان «اِلامتو» (Elamtu) می‌گفتند و سومریان آن را با اندیشه‌نگاشت NIM به معنای «بالا و مرتفع» می‌نوشتند. در ۲۷۰۰ پیش از میلاد، نخستین شاهنشاهی ایلامی در شوش (در جنوب غربی ایران) تشکیل شد.

سفالینه‌های نقاشی شده متعلق به حدود ۳٬۵۰۰ پیش از میلاد در شوش واقع در ایلام بیانگر دوره‌ای پیشرفته از طرح‌های هندسی، ایجاد سبک خاص از انسان و شکل‌هایی از جانوران در آن‌ها می‌باشد.

در حدود ۲٬۷۰۰ پیش از میلاد پادشاهی ایلام به پایتختی شوش تشکیل گردید. همچنین در حدود ۲٬۰۹۴ تا ۲٬۰۴۷ پیش از میلاد ایلام توسط شولگی پادشاه دوم سلسله سوم اور تسخیر گردید و بعداً در سال ۲٬۰۰۴ پیش از میلاد سلسله سوم اور توسط ایلام واژگون می‌شود.

در سال ۶۳۹ پیش از میلاد آشوربانیپال شاه آشور، ایلام را شکست داد و شوش را غارت کرد. پس از این جنگ، ایلام هرگز به عنوان یک قدرت مستقل ظاهر نگردید.

ایلامیان از آغاز دوره پیش‌ایلامی تا پایان دوره ایلام نو، حدود ۲۶۶۱ سال در جنوب غربی ایران زندگی و حکومت می‌کردند. اصالت لرهای امروزی ممکن است به عیلامیان و کاسیت‌ها برسد.

 

تاریخ ایلام

نقشه‌ای از سرزمین ایلام باستان (قرمز) و نواحی همسایه آن. خلیج فارس در عصر برنز گسترش بیشتری رو به شمال غربی داشت.

آگاهی ما از تاریخ ایلام، عمدتاً حاصل بازسازی قطعات ناقص از منابع میان‌رودان (سومری، اکدی، آشوری و بابلی) است. تاریخ ایلام معمولاً به سه دوره با گسترهٔ بیش از دو هزار سال تقسیم می‌شود. دورهٔ پیش از نخستین دورهٔ تاریخ ایلام، به نیا-ایلامی مشهور است.

 

  • نیا-ایلامی: حدود ۳۲۰۰ پ. م تا ۲۷۰۰ پ. م (خط نیا-ایلامی در شوش)
  • ایلام باستان: حدود ۲۷۰۰ پ. م تا ۱۶۰۰ پ. م (نخستین اسناد تا دودمان اپرتی)
  • ایلامی میانه: حدود ۱۵۰۰ پ. م تا ۱۱۰۰ پ. م (دودمان آنزان تا حملهٔ بابلی‌ها به شوش)
  • ایلام نو: حدود ۱۱۰۰ پ. م تا ۵۳۹ پ. م (۵۳۹ قبل از میلاد آغاز دورهٔ هخامنشی)

پژوهشگران جدید، تا مدت‌ها ایلام را با سوزیانا یکی می‌پنداشتند، که سوزیانا مترادف با دشت و کوهپایه‌های زاگرس سفلی در استان خوزستان امروزی است. اما به‌تازگی دو عامل مهم این باور را اصلاح کرده‌است. نخست، پژوهشگران دریافته‌اند که تل ملیان در استان فارس همان مرکز باستانی پادشاهی انشان بوده‌است و دوم اثبات گردید که شوش و ایلام دو مفهوم متمایز بوده‌اند؛ به‌عبارت دیگر، شوش مترادف ایلام نیست. در واقع، در طی تاریخ چند هزار سالهٔ ایلام، مرزهای این سرزمین نه تنها از دوره‌ای به دوره دیگر، بلکه با توجه به دیدگاه کسی که آن را توصیف می‌کرد، متغیر بود. برای مثال، بر اساس منابع میان‌رودان می‌توان نقشه‌ای نسبتاً دقیق از ایلام در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد ترسیم کرد؛ ترسیم این نقشه را به‌ویژه مدیون «جغرافیای سارگن اکدی» هستیم، اثری که در دورهٔ آشوری جدید تدوین شد و دامنهٔ فتوحات سارگن بزرگ در حدود ۲۳۰۰ پیش از میلاد را نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که طبق تصور میان‌رودانی‌ها در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، کشور ایلام تمامی فلات ایران را در بر می‌گرفت، و از میان‌رودان تا دشت کویر و دشت لوت و از دریای کاسپین تا خلیج فارس گسترده بود.

اما نفوذ فرهنگ ایلامی در آن دوره بسیار گسترده‌تر از این مرزهای سیاسی بود و به آسیای مرکزی، افغانستان، پاکستان و سواحل جنوبی خلیج فارس می‌رسید. باید تأکید کرد که در طی سده‌های آخر هزارهٔ سوم، سوزیانا گاهی اوقات از نظر سیاسی به امپراتوری‌های میان‌رودان وابسته بود که مرکز این امپراتوری‌ها ابتدا اکد و سپس اور بود؛ سوزیانا تنها برای مدت کوتاهی عضو کنفدراسیون ایلامی بود. کنفدراسیون ایلامی از چندین پادشاهی تشکیل می‌شد: پادشاهی اوان (احتمالاً در ناحیهٔ زاگرس)، سیماشکی یا به تلفظ آشوری، شیمشکی (احتمالاً از کرمان تا دریای کاسپین) و انشان (استان امروزی فارس که به‌طور طبیعی از ناحیهٔ بوشهر به خلیج فارس دسترسی دارد). باید افزود که کل این تعریف از دیدگاه میان‌رودانی‌هاست. برای مردم فلات ایران، یعنی اوانی‌ها و شیمشکی‌ها، ایلام به‌معنی سرزمین انشان بود.

 

چنگ نارسینا (کول فرح)

 

 

هنگامی که ایلامی‌ها با مردم سوزیانا متحد شدند و در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد به امپراتوری سوم اور پایان دادند، آن‌ها سوزیانا را به ایلام ضمیمه کردند؛ سپس نهمین شاه سیماشکی در سوزیانا، دودمان اپرتی یا سوکل مخ‌ها را تشکیل داد؛ بنابراین، این سلسله ریشه در فلات ایران داشت. مشخص کردن مرزهای شرقی پادشاهی اپارتی مشکل است، اما با کم‌شدن قدرت ایشان در سدهٔ ۱۸ پیش از میلاد، احتمالاً نفوذ ایشان در شرق هم کاهش یافت. دربارهٔ «پادشاهان انشان و شوش» که در دوران ایلامی میانه (۱۵۰۰ تا ۱۱۰۰ پیش از میلاد) حکومت می‌کردند، بنا به مدارک موجود، می‌دانیم که حداقل بر استان‌های امروزی خوزستان، فارس و بوشهر اعمال سلطه داشتند. در هزارهٔ اول پیش از میلاد، گسترش اقوامی که به زبان‌ها و لهجه‌های هندوایرانی سخن می‌گفتند به داخل فلات ایران، باعث شد که ایلامی‌ها قلمروهای امپراتوری خود را یکی پس از دیگری از دست بدهند و در سوزیانا پناه بگیرند؛ از این پس بود که مرزهای ایلام به سوزیانا محدود گردید. در سالنامه‌های آشوربانیپال، کتیبه‌های هخامنشی و کتاب مقدس و کتب جعلی آن به همین سرزمین کوچک اشاره شده‌است.

 

با وجود پیشرفت‌های جدید، شناخت ما از تاریخ ایلام همچنان بسیار ناقص است. به‌دلیل اندک بودن منابع بومی، بازسازی تاریخ ایلام عمدتاً باید بر مبنای متون میان‌رودان صورت بگیرد. تاکنون بزرگ‌ترین قسمت متون ایلامی در حفاری‌های شوش بدست‌آمده، شهری که از بدو پیدایش در حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد، گاه زیر سلطهٔ قدرت ایلام و گاه زیر سلطهٔ میان‌رودان بوده‌است. در حفاری‌های قدیمی‌ترین سطوح محوطهٔ شوش، سفال‌های قابل توجهی به‌دست‌آمده که مشابه آن‌ها در میان‌رودان یافت نمی‌شود. در حالی که در دورهٔ بعدی (سطوح ۲۲ تا ۱۷ در کاوش‌هایی که «لو برون» انجام‌داده) مواد باستان‌شناسی به‌دست‌آمده با مواد میان‌رودان در دورهٔ اوروک شباهت دارد. از حدود ۳۲۰۰ پیش از میلاد، می‌توان تأثیر فلات ایران را در شوش مشاهده کرد؛ زیرا نمونه‌های مشابه الواح عددی و سپس الواح ایلامی ابتدایی که در شوش پیدا شده، در تعداد کمتر در سایت‌های فلات ایران تا نقاط دوردستی چون شهر سوخته در سیستان به دست آمده‌است. خط عیلامی ابتدایی که تمامی تلاش‌ها برای کشف رمز آن ناکام مانده‌است، تا حدود ۲۷۰۰ پیش از میلاد استفاده می‌شد اما در دورهٔ کمتر شناخته‌شدهٔ بعدی، یعنی بین پایان دورهٔ نیا-ایلامی و تأسیس سلسله اوان، ایلام به تدریج از گمنامی درآمد. نخستین بار که نام پادشاهی ایلام را می‌بینیم در کتیبه‌ای از انمبرگسی شاه کیش است که در حدود ۲۶۵۰ پیش از میلاد حکومت می‌کرد. اما تنها از آغاز دورهٔ اکدی است که نام ایلام در منابع مکتوب دیده می‌شود.

 

نیا-ایلامی

نیا-ایلامی دوره‌ای از تاریخ ایلام در بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۲۷۰۰ پیش از میلاد است.

 

ایلام باستان

در دورهٔ ایلامی باستان، سه سلسله به ترتیب حکومت کردند. شاهان دو سلسلهٔ اول، یعنی سلسله‌های اوان و سیماشکی، در فهرست شاهانی که از شوش دورهٔ بابلی قدیم به‌دست‌آمده، ذکر شده‌اند. در این سند ابتدا دوازده نام ذکرشده و عبارت «دوازده شاه اوان» به‌دنبال آن می‌آید، سپس دوازده نام دیگر ذکرشده و عبارت «دوازده شاه سیماشکی» به دنبال آن می‌آید. برخلاف متون مشابه میان‌رودانی، در این سند ساده نه به سال‌های حکومت شاهان اشاره‌شده و نه نسب ایشان مشخص گردیده؛ و هیچ نشانه‌ای از جامع بودن این دو فهرست در دست نیست. اما هر چند این سند تا حدی ساختگی به نظر می‌رسد، برخی افراد مذکور در آن از طریق منابع دیگر شوش یا میان‌رودان شناخته شده‌اند، در نتیجه معلوم می‌شود که آن‌ها شخصیت‌های تاریخی بوده و تخیّلی نیستند. سلسلهٔ سوم، یعنی اپارتی‌ها، با دورهٔ بابلی قدیم در میان‌رودان هم‌زمان است؛ این سلسلهٔ ایلامی را اغلب «سلسلهٔ سوکل مخ‌ها» می‌نامند زیرا شاهان آن لقب سوکل مخ داشتند.

 

 

 

ایلام میانه

در دورهٔ ایلام میانه، شاهان ایلامی سریعاً راه خود را از دورهٔ قبل جدا کردند. در واقع ویژگی این دوره، «ایلامی شدن» سوزیانا است (برخلاف «سامی شدن» در دورهٔ قبل). شاهان این دوره، عنوان سوکل مخ یا سوکل را رها کردند و عنوان قدیمی «شاه انشان و شوش» را برگزیدند (در کتیبه‌های اکدی به‌صورت «شاه شوش وانشان»). زبان اکدی در زمان اولین خانوادهٔ حاکمان ایلامی میانه، یعنی کیدینوها، هنوز استفاده می‌شد، ولی در کتیبه‌های دو دودمان بعدی، ایگه هلکی‌ها و شوتروکی‌ها، به‌ندرت دیده می‌شود. به‌علاوه، در این دوره مجمع خدایان ایلامی بر سوزیانا تحمیل شد و با ساخت مجموعهٔ سیاسی-دینی چغازنبیل، به اوج قدرت خود رسید.

 

ایلام نو

ویژگی اصلی و متمایزکنندهٔ دوره ایلامی نو، ورود انبوه ایرانیان به فلات ایران بود، که در نتیجه، آنچه از امپراطوری سابق ایلام برجای مانده بود، باز هم کوچک‌تر شد. هر چند این مهاجمان در متون ایلامی دیر ظاهر می‌شوند، اما حضور ایشان بر اساس منابع آشوری مسلم است. در منابع آشوری دو گروه از مادها متمایز شده‌اند: «مادهای قدرتمند» و «مادهای دور» یا «مادهایی که در کنار کوه بیکنی، کوهستان سنگ لاجورد، زندگی می‌کنند». گروه اول که منطقهٔ اطراف هگمتانه (همدان امروزی) را اشغال کرده بود، به‌دلیل برخوردهای مکرر و غالباً ستیزه‌جویانه با آشوری‌ها به‌خوبی شناخته شده‌است؛ اما گروه دوم، شامل تمام قبایلی که نواحی میان اطراف تهران امروزی و شرق افغانستان را در دست داشتند، به‌خوبی شناخته نشده‌است. هخامنشیان (و به پیروی از ایشان، هرودوت) گروه دوم را به نام ذکر می‌کنند: «پارتی‌ها، سگرتی‌ها، آریان‌ها، مرگیان‌ها، باکتری‌ها، سغدی‌ها و احتمالاً مردمان همسایه ایشان.» اما در سالنامه‌های آشوری تمام این قبایل ایرانی (به اشتباه) زیر عنوان کلی «مادهای دوردست» آمده‌اند. یکی دانستن کوه بیکنی با دماوند و الوند قابل قبول نیست. یکی دانستن کوه بیکنی با منابع سنگ لاجورد در بدخشان نه‌تنها با نوشته‌های نویسندگان کلاسیک تأیید می‌شود، بلکه از نظر تاریخی هم منطقی و قابل قبول است، خواه منابع آشوری، ایلامی، یا ایرانی آن را ثبت کرده‌باشند یا نه. پیشرفت کند مادها و پارس‌ها در فلات، ایلامی‌ها را از انشان به سمت سوزیانا راند، که نزدیک به هزار و پانصد سال دومین مرکز امپراطوری ایشان بود. سرزمین انشان به‌تدریج تبدیل به پارس گردید و تنها بعد از آن بود که سوزیانا به‌عنوان ایلام شناخته شد. در بیشتر منابع این دوره، به‌ویژه در منابع میان‌رودانی، سوزیانا ایلام نامیده می‌شود. با این حال، شاهان ایلامی نو هنوز خود را «پادشاه انشان و شوش» می‌نامیدند؛ به جز سه شاه آخر، یعنی اومانونو، شلیهاک اینشوشینک دوم و تپتی هومبان اینشوشینک.

 

  • قسمت اول (۱۱۰۰ تا ۷۷۰ پیش از میلاد)

اسناد ایلامی دربارهٔ قسمت اول دورهٔ ایلامی نو که دو سده و نیم به‌طول انجامید، اطلاعات تاریخی به‌دست نمی‌دهند. الواح تل ملیان، که ماتیو ولفگانگ استولپر آن را متعلق به اوائل این دوره می‌داند، نشان می‌دهند که انشان هنوز حداقل تا حدی فرهنگ ایلامی دارد، زیرا تمام افراد مذکور در این متون، اسامی ایلامی دارند. الواح میان‌رودانی مربوط به این دوره، چندان به اطلاعات ما نمی‌افزایند؛ تنها می‌دانیم که شاه بابلی مار بیتی اپلا اوصور (۹۸۴ تا ۹۷۹ پیش از میلاد) اصلیت ایلامی داشت و اینکه قوای ایلامی در کنار شاه بابل، مردوک بلاسو ایقبی، با نیروهای آشوری تحت امر شمشی ادد پنجم (۸۲۳ تا ۸۱۱ پیش از میلاد) جنگیدند.

 

  • قسمت دوم (۷۷۰ تا ۶۴۰ پیش از میلاد)

تنها پس از نیمهٔ سدهٔ هشتم پیش از میلاد، وقایع‌نامه بابلی، اجزایی از ساختار تاریخ ایلام را به‌دست می‌دهد؛ به‌ویژه دربارهٔ نقش ایلام در اختلافات میان بابلی‌ها و آشوری‌ها اطلاعات ارزشمندی وجود دارد. شاه ایلامی هومبان نیکش (۷۴۳ تا ۷۱۷ پیش از میلاد)، پسر هومبان تهرا و برادر هومبان اومنای دوم، به کمک مرودخ بلدن آمد و در برابر سارگون دوم جبهه گرفت؛ اما ظاهراً اثر پایداری نداشته‌است، زیرا جانشین وی شوتروک نهونته دوم، پسر هومبان اومنای دوم، در طی حمله‌ای به ناحیهٔ دیر در سال ۷۱۰ پیش از میلاد، مجبور شد از برابر سپاه سارگون بگریزد. شاه ایلامی دو سال دیگر دوباره از سپاه سارگون شکست خورد؛ سرانجام پسر سارگون، سناخریب، وی را مغلوب و مرودخ بلدن را از شاهی خلع کرد و پسر خودش آشور ندین شومی را به تخت شاهی بابل نشاند. سپس برادر شوتروک نهونته دوم، به نام خلوشو، وی را به قتل رساند (نام خلوشو در وقایع‌نامهٔ بابلی آمده‌است). بعد از چندین جنگ و گریز با سپاه سناخریب، خلوشو به قتل رسید و کودور به‌جای او نشست؛ اما وی سریعاً سلطنت را به هومبان اومنای سوم واگذار کرد. هومبان اومنا، ارتش تازه‌ای فراهم کرد که در آن سپاهیانی از الیپی، پارسوماش و انشان حضور داشتند؛ در جنگ بابلی‌ها علیه آشوری‌ها در خلوله بر ساحل دجله به سال ۶۹۱ پیش از میلاد، ایلام به بابلی‌ها کمک کرد. هر طرف خود را پیروز جنگ اعلام کردند، اما آشوری‌ها دو سال بعد بابل را تصرف کردند. در دوران حکومت هومبان خلتش دوم (۶۸۰ تا ۶۷۵ پیش از میلاد)، پسر هومبان خلتش اول (۶۸۸ تا ۶۸۱ پیش از میلاد)، روابط ایلام و بابل بد و بدتر شد؛ شاید به‌همین دلیل برادر و جانشین او، اورنگ (۶۷۴ تا ۶۶۴ پیش از میلاد)، ابتدا روابط خوبی با شاه آشوری، آشور بانیپال (۶۶۸ تا ۶۲۷ پیش از میلاد) داشت و شاه آشوری در موقع خشکسالی برای او گندم فرستاد. اما روابط حسنه با آشور هم از بین رفت و بعد از حمله‌ای تازه به میان‌رودان، شاه ایلامی درگذشت. ته اومان (۶۶۴ تا ۶۵۳ پیش از میلاد) جانشین او شد. آشوربانیپال به شاه جدید ایلامی حمله کرد و بعد از نبرد اولای در سال ۶۵۳ پیش از میلاد، شاه ایلامی کشته شد. آشوربانیپال بعد از این پیروزی پسر اورنگ را که در آشور پناهنده بود، به قدرت منصوب کرد. به علاوه، هومبان نیکاش دوم در مدکتو (محلی نزدیک میان‌رودان) و تمریتو در خیدلو (محلی امن در کوهستان‌های شرقی بر راه انشان) به حکومت منصوب شدند. پس این دو شهر از آغاز سدهٔ هفتم، به‌شکل پایتخت درآمدند و از اهمیت شوش کاسته شد. در این زمان بین آشوربانیپال و برادرش شمش شوم اوکین (آشوربانیپال وی را به شاهی بابل گمارده بود) جنگی درگرفت؛ ایلامی‌ها از این فرصت استفاده کردند و بین خود به جنگ مشغول شدند. تمریتو تخت شاهی هومبان نیکش دوم را تصرف کرد، ولی خود هم به دست ایندبیگش به آشور رانده شد. ایندبیگش نیز به دست هومبان خلتش سوم در سال ۶۴۸ پیش از میلاد کشته شد. سقوط پادشاهی ایلام را بهتر می‌توان فهمید اگر توجه کنیم که شخصی به نام اومبا خبوا در بوپیلا حکومت می‌کرد و پائا در بیت ایمبی «شاه ایلام» نامیده می‌شد. اما ضربهٔ آخر را آشوربانیپال در ۶۴۶ پیش از میلاد وارد کرد: وی ابتدا سوزیانا و سپس شوش را ویران کرد. با این حال، شکست ایلامی‌ها به آن سختی که آشوربانیپال در سالنامه‌هایش ادعا می‌کند نبود؛ زیرا بعد از پیروزی او، پادشاهی ایلام با شوتور نهونته پسر هومبان اومنای سوم، از خاکستر برخاست.

آشوربانیپال

آشوربانی‌پال از ۶۶۹ تا ۶۲۵ یا ۶۳۱ ق.م. پادشاه آشور بود. آشوربانی‌پال آخرین فرمانروای مقتدر آشوریان بود که جانشین پدرش اسرحدون شد. معنای نامش یعنی: “آشور به وجود آورندهٔ یک وارث (جانشین) است.” در کتاب مقدس نام او به صورت “Asenappar” آمده‌است. ژوستینوس تاریخ‌نگار رومی نام او را به صورت “سارداناپالوس” نوشته‌است

در سال ۶۳۹ پیش از میلاد آشوربانیپال شاه آشور، ایلام را شکست داد و شوش را غارت کرد. پس از این جنگ، ایلام هرگز به عنوان یک قدرت مستقل ظاهر نگردید.

معبد شوش (چغازنبیل)

معبد چغازنبیل بزرگترین اثر معماری بر جای مانده از تمدن عیلامی

چغازنبیل یکی از برجسته ترین نیایشگاههای مذهبی ایران است که ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد مسیح در دوران عیلامی ها ساخته شد. چغازنبیل در نزدیکی شهر باستانی شوش در استان خوزستان و در نزدیکی منطقه باستانی هفت تپه قرار گرفته است.این سازه در سال ۱۹۷۹ به عنوان اولین اثر تاریخی از ایران بود که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.این بنا در ۵ طبقه به ارتفاع ۵۲ متر ساخته شده بود که امروزه فقط ۲ طبقه از آن با ارتفاعی نزدیک به ۲۵ متر باقی مانده است.مسیر دستیابی به چغازنبیل از طریق جاده اهواز به شوش است که از شهرهای شوش و شوشتر و کناره رود دز می گذرد.این نیایشگاه توسط اونتاش ناپیریش پادشاه ایلام و برای ستایش ایزد باستان اینشوشیناک الهه نگهبان شوش ساخته شد. در حدود سالهای ۱۹۳۵ زمانی که کارکنان شرکت نفت ایران و انگلیس مشغول حفاری های نفتی بودند آجری کتیبه دار یافتند و متوجه تپه ای بزرگ در منطقه ای مرتفع شدند که بعدها توسط رومن گیرشمن باستان شناس فرانسوی طی سالهای ١٩٥١ تا ١٩٦٢ میلادی باعث کشف چغازنبیل شد و اطلاعات زیادی از آن منطقه و زیگورات بدست آمد.

در محوطه اصلی چغازنبیل سه بنای آجری وجود دارد که به شکل دایره ای ساخته شده اند و اطلاعات بدست آمده گویای این است که آنها چیزی شبیه به ساعت آفتابی هستند.از این سه بنا تنها یکی از آنها تا حدودی سالم مانده است.در بعضی کاوش ها ذکر شده که این بناها پایه ای برای مجسمه ها بوده اند که در چهار طرف چغازنبیل وجود داشته اند اما با کمی دقت می توان فهمید که از آنها برای تشخیص زمان استفاده می شده است. این بناها در کنار یکدیگر مجموعه واحدی را تشکیل می دادند، در واقع یک رصد خانه یا تقویم آفتابی برای حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و یا تشخیص روزهای اول و میانی هر فصل سال یا اعتدالین بهاری و پاییزی و همچنین تعیین انقلاب های پاییزی و زمستانی بوده است. تغییرات بین زاویه های آفتاب سنج ها با تغییرات زاویه طلوع خورشید در آغاز هر یک از فصل های سال برابر است.در واقع آفتاب سنج ها کاربردی برای تشخیص سایه ها در هنگام طلوع و غروب خورشید داشته اند.آجرهای استفاده شده برای ساختن این آفتاب سنج ها نیز اختصاصا برای همین کاربرد ساخته و قالب ریزی شده اند و دارای شکل هشت ضلعی می باشند.

این می تواند برای تمام جهانیان شگفتی برانگیز باشد که در هزاران سال پیش ایرانیان به فکر استفاده از ابزار و بناهایی بودند که بتوانند حساب سال و تقویم خویش را داشته باشند.

چنگ نارسینا (عیلامی) – ۲ اکتاو

چنگ نارسینا (عیلامی) – ۳ اکتاو